نویسنده: حامد مرادی |
شنبه 86 مرداد 6 ساعت 10:22 صبح
|
|
نظرات دیگران نظر
|
نویسنده: حامد مرادی |
جمعه 86 مرداد 5 ساعت 7:34 عصر
|
|
||||||||||||
نظرات دیگران نظر
|
از نظر اسلام هرکار خیر و مفیدی که با انگیزه پاک خدایی توأم باشد عبادت است،از اینرو درس خواندن، کار و کسب و فعالیت اجتماعی داشتن، اگر لله و فی الله باشد عبادت است. با وجود این پاره ای از تعالیم اسلام همچون، نماز، روزه، مناجات و دعا و ... هستند که فقط به منظور عبادت وضع شده اند. اما عبادت امیرالمؤمنین : علی (ع) شخصیتی است که میدانهای جنگ را می آراید، میدانهای سیاست را می آراید، نزدیک به پنج سال بر بزرگ ترین کشورهای آنرزو دنیا حکومت می کند، ولی با آن همه کار و مشغله که همه وقت انسان را به خودش مشغول می کند عبادتی در بالاترین حد ممکن دارد. در چنین مواردی انسانهای یک بْعدی می گویند: در راه خدا کار می کنیم و کارمان برای خداست پس دعا و عبادت ما همین کار ماست ولی علی (ع) این کارها را دارد و در بسیاری از شبها هزار رکعت نماز هم می خواند. زمان پیامبر (ص) او یک جوان انقلابی و همه کاره در میدانهای مختلف است. همیشه مشغول است و وقت خالی ندارد. اما همان روزها وقتی نشستند و گفتند در بین اصحاب، عبادت چه کسی از همه بیشتر است؟ ابودرداء گفت:علی (ع). گفتند: چطور؟ نمونه و مثال آورد و همه را قانع نمود. زمان خلافت هم باز بیشترین عبادت را دارد، بطوریکه امام چهارم که خود زین العابدین و سید الساجدین است در مورد عبادت ایشان فرمود: و من یطیق هذا؟ چه کسی طاقت چنین اعمالی را دارد؟ در این مجال اندک به ذکر چند نکته پیرامون عبادت از دیدگاه امیرالمؤمنین (ع) اکتفا می کنیم: 1- توجه کامل به انجام واجبات توأم با تمرکز و حضور قلب در هنگامیکه جنگ صفین و در لیله الحریر، در بحبوحه جنگ، هنگام ادای نماز، بین دو صف جایی برای حضرت علی (ع) مهیا شد تا نماز بخوانند، آن حضرت در حالیکه تیرها از طرفین وی عبور می کرد و بر زمین فرود می آمد، بدون هیچ تزلزلی به نماز مشغول شد. چرا که از دیدگاه امیرالمؤمنین ، اهمیت هیچ عبادتی مانند ادای واجبات نمی باشد. لذا می فرماید: ((لا عباده کاداء الفرائض)) و بواسطه همین تمرکز و توجه کامل به ادای فرائض است که بهترین زمان برای در آوردن تیر از پای حضرت را زمان مشغول بودن ایشان به نماز می دانند. چرا که در آنحال هیچ توجهی به غیر خدا ندارد. 2- عبادتهای بی حاصل از دیدگاه امیرالمؤمنین بسیاری عبادات بی حاصل است : چه بسیار انسان روزه داری که بهره ای جز گرسنگی و تشنگی از روزه داری خود ندارد. و چه بسا شب زنده داری که از شب زنده داری چیزی جز رنج و بی خوابی به دست نیاورد! خوشا خواب زیرکان و افطارشان. از این رو علاوه بر پرهیز از آفات عبادت همچون ریا و عجب و ... امام علی (ع) یکی از لوازم روی آوردن به مستحبات را نشاط روحی می دانند و می فرمایند : برای دلها، روی آوردن و نشاط، و پشت کردن و فراری است. پس آنگاه که ((نشاط)) دارند، آن را بر انجام ((مستحبات)) وادارید و آنگاه که پشت کرده ((بی نشاط)) است، به انجام ((واجبات)) قناعت کنید. 3- اقسام عبادات (( إن قوما عبدوالله رغبه فتلک عباده التجار وإن قوما عبدوالله رهبه فتلک عباده العبید و إن قوما عبدوالله شکرا فتلک عباده الاحرار)) همانا گروهی خدای را به انگیزه پاداش می پرستند ، این عبادت تجار است و گروهی او را از ترس می پرستند، این عبادت بردگان است و گروهی او را از روی سپاسگزاری می پرستند و این پرستش آزادگان است.))
و از کلمات قصارشان است که : من تو را بخاطر بیم از کیفرت و یا به خاطر طمع در بهشت عبادت و پرستش نکرده ام. من تو را بدان جهت پرستش کردم که شایسته پرستش یافتم. 4- وجوه عبادات نهج البلاغه و بیانات امیرالمؤمنین پر است از ترسیمها و مطالب مربوط به عبادت وعبادت پیشگان! گاهی سیمای عابدین و سالکین از نظر شب زنده داری ها خوف و خشیتها، شوق و لذتها، سوزو گدازها، آه و ناله ها و تلاوت قرآنها ترسیم شده و گاهی واردات قلبی و عنایات غیبی که در پرتو عبادت و مراقبه و جهاد نفس نصیبشان می گردد،بیان شده است، گاهی تأثیر عبادت از نظر (گناه زدایی) و محو آثار تیره گناهان مورد بحث قرار گرفته است، گاهی به اثر عبادت از نظر درمان پاره ای بیماریهای اخلاقی و عقده های روانی، اشاره شده است. گاهی هم از لذتها و بهجت های خالص و بی شائبه و بی رقبت عباد و زهاد و سالکان راه ذکری به میان آمده است. الهی کفی به عزا ان اکون لک عبدا و کفی به فخرا ان تکون لی ربا انت کما احب فاجعلنی کما تحب
نویسنده: حامد مرادی |
جمعه 86 مرداد 5 ساعت 7:32 عصر
|
|
نظرات دیگران نظر
|
پرتوى از سیره و سیماى امیرالمؤمنین على(علیه السلام)امیرالمؤمنین على(علیه السلام)، چهارمین پسر ابوطالب، در حدود سى سال پس از واقعه فیل و بیست و سه سال پیش از هجرت در مکّه معظّمه، از مادرى بزرگوار و باشخصیّت، به نام فاطمه، دختر اسد بن هشام بن عبدمناف ، روز جمعه سیزده رجب در کعبه به دنیا آمد.
|
نظرات دیگران نظر
|
ولادت و حسب و نسببنا بوشته مورخین ولادت على علیه السلام در روز جمعه 13 رجب در سال سىام عام الفیل (1) بطرز عجیب و بیسابقهاى در درون کعبه یعنى خانه خدا بوقوع پیوست،محقق دانشمند حجة الاسلام نیر گوید: اى آنکه حریم کعبه کاشانه تست پدر آنحضرت ابو طالب فرزند عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف و مادرش هم فاطمه دختر اسد بن هاشم بود بنا بر این على علیه السلام از هر دو طرف هاشمى نسب است (2) اما ولادت این کودک مانند ولادت سایر کودکان بسادگى و بطور عادى نبود بلکه با تحولات عجیب و معنوى توأم بوده است مادر این طفل خدا پرست بوده و با دین حنیف ابراهیم زندگى میکرد و پیوسته بدرگاه خدا مناجات کرده و تقاضا مینمود که وضع این حمل را بر او آسان گرداند زیرا تا باین کودک حامل بود خود را مستغرق در نور الهى میدید و گوئى از ملکوت اعلى بوى الهام شده بود که این طفل با سایر موالید فرق بسیار دارد. شیخ صدوق و فتال نیشابورى از یزید بن قعنب روایت کردهاند که گفت من با عباس بن عبد المطلب و گروهى از عبد العزى در کنار خانه خدا نشسته بودیم که فاطمه بنت اسد مادر امیر المؤمنین در حالیکه نه ماه باو آبستن بود و درد مخاض داشت آمد و گفت خدایا من بتو و بدانچه از رسولان و کتابها از جانب تو آمدهاند ایمان دارم و سخن جدم ابراهیم خلیل را تصدیق میکنم و اوست که این بیت عتیق را بنا نهاده است بحق آنکه این خانه را ساخته و بحق مولودى که در شکم من است ولادت او را بر من آسان گردان ، یزید بن قعنب گوید ما بچشم خوددیدیم که خانه کعبه از پشت(مستجار) شکافت و فاطمه بدرون خانه رفت و از چشم ما پنهان گردید و دیوار بهم بر آمد چون خواستیم قفل درب خانه را باز کنیم گشوده نشد لذا دانستیم که این کار از امر خداى عز و جل است و فاطمه پس از چهار روز بیرون آمد و در حالیکه امیر المؤمنین علیه السلام را در روى دست داشت گفت من بر همه زنهاى گذشته برترى دارم زیرا آسیه خدا را به پنهانى پرستید در آنجا که پرستش خدا جز از روى ناچارى خوب نبود و مریم دختر عمران نخل خشک را بدست خود جنبانید تا از خرماى تازه چید و خورد(و هنگامیکه در بیت المقدس او را درد مخاض گرفت ندا رسید که از اینجا بیرون شو اینجا عبادتگاه است و زایشگاه نیست) و من داخل خانه خدا شدم و از میوههاى بهشتى و بار و برگ آنها خوردم و چون خواستم بیرون آیم هاتفى ندا کرد اى فاطمه نام او را على بگذار که او على است و خداوند على الاعلى فرماید من نام او را از نام خود گرفتم و بادب خود تأدیبش کردم و او را بغامض علم خود آگاه گردانیدم و اوست که بتها را از خانه من میشکند و اوست که در بام خانهام اذان گوید و مرا تقدیس و تمجید نماید خوشا بر کسیکه او را دوست دارد و فرمانش برد و واى بر کسى که او را دشمن دارد و نافرمانیش کند. (3) و چنین افتخار منحصر بفردى که براى على علیه السلام در اثر ولادت در اندرون کعبه حاصل شده است بر احدى از عموم افراد بشر چه در گذشته و چه در آینده بدست نیامده است و این سخن حقیقتى است که اهل سنت نیز بدان اقرار و اعتراف دارند چنانکه ابن صباغ مالکى در فصول المهمه گوید: و لم یولد فى البیت الحرام قبله احد سواه و هى فضیلة خصه الله تعالى بها اجلالا له و اعلاء لمرتبته و اظهارا لتکرمته. (4) یعنى پیش از آنحضرت احدى در خانه کعبه ولادت نیافت مگر خود او واین فضیلتى است که خداى تعالى به على علیه السلام اختصاص داده تا مردم مرتبه بلند او را بشناسند و از او تجلیل و تکریم نمایند. در جلد نهم بحار در مورد وجه تسمیه آنحضرت بعلى چنین نوشته شده است که چون ابوطالب طفل را از مادرش گرفت بسینه خود چسباند و دست فاطمه را گرفته و بسوى ابطح آمد و به پیشگاه خداوند تعالى چنین مناجات نمود. یا رب هذا الغسق الدجى هاتفى ندا کرد: خصصتما بالولد الزکى علماى بزرگ اهل سنت نیز در کتب خود بهمین مطلب اشاره کردهاند و محمد بن یوسف گنجى شافعى با تغییر چند لفظ و کلمه در کفایة الطالب چنین مینویسد که در پاسخ تقاضاى ابوطالب ندائى برخاست و این دو بیت را گفت. یا اهل بیت المصطفى النبى و در بعضى روایات آمده است که فاطمه بنت اسد پس از وضع حمل(پیش از اینکه بوسیله نداى غیبى نام او على گذاشته شود) نام کودک را حیدر نهاد و هنگامیکه او را قنداق کرده بدست شوهر خود میداد گفت خذه فانه حیدرة و بهمین جهت آنحضرت در غزوه خیبر بمرحب پهلوان معروف یهود فرمود: و چون نام آنحضرت على گذاشته شد نام حیدر جزو سایر القاب بر او اطلاق گردید و از القاب مشهورش حیدر و اسد الله و مرتضى و امیر المؤمنین و اخو رسول الله بوده و کنیه آنجناب ابو الحسن و ابوتراب است. همچنین خدا پرستى و اسلام آوردن فاطمه و ابوطالب نیز از روایات گذشته معلوم میشود که آنها در جاهلیت موحد بوده و براى تعیین نام فرزند خود بدرگاه خدا استغاثه نمودهاند،فاطمه بنت اسد براى رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم بمنزله مادر بوده و از اولین گروهى است که به آنحضرت ایمان آورد و بمدینه مهاجرت نمود و هنگام وفاتش نبى اکرم صلى الله علیه و آله و سلم پیراهن خود را براى کفن او اختصاص داد و بجنازهاش نماز خواند و خود در قبر او قرار گرفت تا وى از فشار قبر آسوده گردد و او را تلقین فرمود و دعا نمود. (9) و ابوطالب هم موحد بوده و پس از بعثت رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم بدو ایمان آورده و چون شیخ و رئیس قریش بود لذا ایمان خود را مصلحة مخفى مینمود،در امالى صدوق است مردى بابن عباس گفت اى عمو زاده رسولخدا مرا آگاه گردان که آیا ابوطالب مسلمان بود؟گفت چگونه مسلمان نبود در حالیکه میگفت: و قد علموا ان ابننا لا مکذب یعنى مشرکین مکه دانستند که فرزند ما(محمد صلى الله علیه و آله و سلم) نزد ما مورد تکذیب نیست و بسخنان بیهوده اعتناء نمیکند مثل ابوطالب مثل اصحاب کهف است که ایمان خود را در دل مخفى نگهمیداشتند و ظاهرا مشرک بودند و خداوند دو ثواب بآنها داد،حضرت صادق علیه السلام هم فرمود مثلابوطالب مثل اصحاب کهف است که در دل ایمان داشتند و ظاهرا مشرک بودند و خداوند دو پاداش (یکى براى ایمان و یکى براى تقیه) بآنها داد. (10) اشعار زیادى از ابوطالب در مدح پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله مانده است که اسلام وى از مضمون آنها کاملا روشن و هویداست چنانکه به آنحضرت خطاب نموده و گوید: و دعوتنى و علمت انک ناصحى بحضرت صادق عرض کردند که(اهل سنت) گمان کنند که ابوطالب کافر بوده است فرمود دروغ گویند چگونه کافر بود در حالیکه میگفت: ألم تعلموا انا وجدنا محمدا شیخ سلیمان بلخى صاحب کتاب ینابیع المودة درباره ابوطالب گوید: و حامى النبى و معینه و محبه اشد حبا و کفیله و مربیه و المقر بنبوته و المعترف برسالته و المنشد فى مناقبه ابیاتا کثیرة و شیخ قریش ابوطالب. (13) یعنى ابوطالب که رئیس و بزرگ قریش بود حامى و کمک پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم بود و او را بسیار دوست داشت و کفیل معیشت و مربى آنحضرت بود و بنبوتش اقرار و برسالتش اعتراف داشت و در مناقب او اشعار زیادى سروده است.(درباره اثبات ایمان ابوطالب مطالب زیادى در کتب دینىنوشته شده و کتابهاى مستقلى نیز مانند کتاب ابوطالب مؤمن قریش برشته تألیف در آمده است) . بارى ولادت على علیه السلام در اندرون کعبه مفاخر بنى هاشم را جلوه تازهاى بخشید و شعراى عرب و عجم در اینمورد اشعار زیادى سرودهاند که در خاتمه این فصل بچند بیت از سید حمیرى ذیلا اشاره میگردد. ولدته فى حرم الاله امه مادرش او را در حرم خدا زائید در حالیکه بیت و مسجد الحرام آستانه او بود. آن مادر نورانى که لباسهاى پاکیزه ببر داشت و خود پاکیزه بود و مولود او و محل ولادت نیز پاکیزه بود. در شبى که ستارههاى منحوسش ناپیدا بوده و سعیدترین ستاره بهمراه ماه پدید آمده بود . قابلههاى(دنیا) هیچ مولودى را مانند او لباس نپوشایندهاند(یعنى هرگز مولودى مانند او بدنیا نیامده) بجز پسر آمنه محمد پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم. پىنوشتها: (1) حبشىهاى فیل سوار که باصحاب فیل سوار که باصحاب فیل مشهورند تحت فرماندهى ابرهه براى ویران کردن کعبه بمکه آمده بودند که خداوند همه آنها را هلاک نمود و خود ابرهه نیز آخرین نفر بود که بهلاکت رسید چنانکه در قرآن کریم فرماید: (ألم تر کیف فعل ربک باصحاب الفیل؟) اعراب حجاز آن سال را مبارک شمرده و نامش را عام الفیل گذاشتند و ولادت نبى اکرم نیز در همانسال بوده است تا 71 سال پس از آنواقعه یعنى تا سال 18 هجرى عام الفیل مبدأ تاریخ مسلمین بود ولى در سال مزبور که ششمین سال خلافت عمر بود برهنمائى حضرت امیر از عام الفیل صرفنظر و سال هجرت نبوى مبدأ تاریخ مسلمانان قرار گرفت. (2) ابوطالب پیش از ولادت على علیه السلام داراى سه پسر دیگر هم بود که به ترتیب عبارتند از طالب،عقیل،جعفر. (3) امالى صدوق مجلس 27 حدیث 9ـروضة الواعظین جلد 1 ص 76ـبحار الانوار جلد 35 ص 8ـکشف الغمه ص .19 (4) فصول المهمه ص .14 (5) اى پروردگار صاحب شب تاریک و ماه نور دهنده از حکم مقضى خود براى ما آشکار کن که اسم این کودک را چه بگذاریم. (6) شما دو نفر (ابوطالب و فاطمه) اختصاص یافتید بفرزند پاکیزه و برگزیده و پسندیده پس نام او على است و على از نام خداوند على الاعلى مشتق شده است. (7) ینابیع المودة باب 56 ص 255ـکفایة الطالب ص .406 (8) من آنکسم که مادرم نام مرا حیدر نهاد،شیر بیشهام چنان شیرى که زورمند و پنجه افکن باشد. (9) اعلام الورىـاصول کافى جلد 2 ابواب تاریخـامالى صدوق مجلس 51 حدیث .14 (10) امالى صدوق مجلس 89 حدیث 12 و 13ـروضة الواعظین جلد 1 ص 139 (11) بحار الانوار جلد 35 ص 124ـمرا(بدین خود) دعوت کردى و من دانستم که یقینا تو خیر خواه منى و تو از این پیش راستگو و امین بودى و دینى را بمردم عرضه داشتى که آن بهترین ادیان است. (12) اصول کافى جلد 2 باب ابواب التاریخـآیا ندانستید که ما محمد(ص) را مانند موسى به پیغمبرى یافتیم که در کتابهاى گذشته نامش نوشته شده است. (13) ینابیع المودة باب 52 ص .152 (14) روضة الواعظین جلد 1 ص .81
نویسنده: حامد مرادی |
جمعه 86 مرداد 5 ساعت 4:17 عصر
|
|
نظرات دیگران نظر
|